«حوادث امروز»پسرم دانشآموز است و هر روز از مدرسه به خانه بر میگردد، اما امروز با من تماس گرفت و گفت قرار است همراه یکی از دوستانش به تفریح برود و دیر به خانه میآید. من و همسرم تا غروب منتظر سعید بودیم، اما خبری از او نشد و وقتی دیر کرد، نگرانش شدیم و به خانه همه دوستانش و بستگانمان سر زدیم، اما ردی از او پیدا نکردیم و الان نگرانش هستیم.«حوادث امروز» گزارش میدهد.
پسر جوان برای اخاذی ۲۰۰ میلیون تومانی از خانواده دوستش، سناریوی ساختگی گروگانگیری را با همدستی دو نفر از دوستانش اجرا کرد.یک هفته قبل مردی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی پسر ۱۴ سالهاش به نام سعید خبر داد. وی در توضیح ماجرا گفت: «پسرم دانشآموز است و هر روز از مدرسه به خانه بر میگردد، اما امروز با من تماس گرفت و گفت قرار است همراه یکی از دوستانش به تفریح برود و دیر به خانه میآید. من و همسرم تا غروب منتظر سعید بودیم، اما خبری از او نشد و وقتی دیر کرد، نگرانش شدیم و به خانه همه دوستانش و بستگانمان سر زدیم، اما ردی از او پیدا نکردیم و الان نگرانش هستیم.»با طرح این شکایت پرونده به دستور دادیار شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران برای پیدا کردن پسر گمشده در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
اخاذی ۲۰۰ میلیون تومانی
در حالی که هفت روز از حادثه ناپدید شدن پسر نوجوان گذشته بود و مأموران هیچ ردی از او پیدا نکردهبودند، پدر شاکی دوباره به اداره پلیس رفت و گفت آدمربایانی پسرش را به خاطر اخاذی ۲۰۰ میلیون تومانی گروگان گرفتهاند. وی گفت: «یک روز پس از اعلام مفقودی پسرم مرد ناشناسی با تلفن همراه من تماس گرفت و گفت سعید را گروگان گرفته و برای آزادی آن ۲۰۰ میلیون تومان درخواست کرد. او تهدید کرد اگر موضوع را به پلیس خبر بدهم، همدستانش پسرم را میکشند و از طرفی هم صدای گریه پسرم را شنیدم که درخواست کمک میکرد و از من میخواست به پلیس خبر ندهم. آنها در این چند روز فیلم و عکسهایی از شکنجه پسرم برای من فرستادند و مرا به شدت ترساندند. من در این چند روز مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان فراهم کردم و میخواستم به آدمربایان بدهم تا پسرم را آزاد کنند، اما امروز در روزنامهای خبری را خواندم و متوجه شدم در حادثه مشابه آدمربایان بعد از اینکه پول را از خانواده گروگان گرفتهاند، گروگان را به قتل رساندهاند. ترسیدم همین بلا سر پسرم بیاید و الان دوباره به اداره پلیس آمدم تا درخواست کمک کنم.» وی در پایان گفت: «قرار است امروز من پولها را در سطل زباله پارکی بگذارم و آنها پس از برداشتن پولها، پسرم را آزاد کنند.»
رهایی گروگان
با به دست آمدن این اطلاعات مأموران به شاکی آموزش دادند و او را راهی محل قرار کردند. از سوی دیگر محل قرار از سوی مأموران تحتنظر گرفته شد و دقایقی بعد مأموران متوجه شدند دو پسر جوان برای برداشتن ساک پول به سطل زباله نزدیک شدند. بدین ترتیب مأموران در عملیاتی دو متهم را بازداشت کردند و دریافتند گروگان در خانهای حوالی جنوب تهران حبس شده و یکی از همدستانشان هم نگهبان مخفیگاهشان است. بدین ترتیب مأموران راهی مخفیگاه متهمان شدند پس از دستگیری سومین آدمربا پسر ۱۴ ساله را آزاد کردند و تحویل خانوادهاش دادند.پسر ۱۴ ساله به مأموران گفت: «روز حادثه با دوستم پیمان قرار داشتیم برای تفریح به پارکی برویم و وقتی سر قرار رفتم، ناگهان دو مرد جوان راه ما را سد و ما را به زور سوار خودرو کردند و به خانهای بردند. آنها مرا شکنجه میدادند تا از پدرم اخاذی کنند، البته الان فهمیدم آنها پژمان و فرامرز نام دارند و از دوستان پیمان هستند و نقشه را با هم طراحی کردهاند.»متهمان در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند.
وسوسه پول
پژمان متهم ۲۳ ساله مدعی است به خاطر ولخرجی و خوشگذرانیهایش بدهی بالا آورده و به همین دلیل تصمیم گرفتهبود پسر نوجوان را با همدستی دو نفر از دوستانش گروگان بگیرد و اخاذی کند.
پژمان سابقه داری؟
نه. من اصلاً هیچ سابقهای ندارم.
چه شد که تصمیم به گروگانگیری گرفتی؟
من ولخرج بودم و همیشه پول برای خوشگذرانی کم میآوردم. از طرفی هم وسوسه پولدار شدن داشتم و وقتی متوجه شدم پدر و مادر سعید پولدار هستند، تصمیم گرفتم او را با همدستی دو نفر از دوستانم گروگان بگیرم و اخاذی کنم.
پسر ۱۴ ساله را از کجا میشناختی؟
من مدتی قبل در بازیهای آنلاین اینترنتی با پیمان آشنا شدم و بعد فهمیدم او دوست ۱۴ سالهای به نام سعید دارد که پدرو مادرش پولدار هستند. به همین دلیل نقشه آدمربایی را طراحی کردم تا با اخاذی از خانواده او، بدهیام را پرداخت کنم.
چقدر بدهی داشتی؟
حدود ۱۰۰ میلیون تومان بدهی داشتم.
چرا این همه؟
مدتی قبل با دختر پولداری آشنا شدم و برای اینکه پیش او و دوستانش کم نیاورم، از دوستان و بستگانم پول قرض میکردم و بدهکار شدم.
درباره نقشه آدمربایی توضیح بده؟
آن روز طبق نقشه من و دوستم راه پیمان و سعید را سد کردیم و هر دوی آنها را ربودیم. پیمان نقشش را به خوبی اجرا کرد تا دوستش سعید متوجه نشود و بعد سعید را در خانه همدستم که پدر و مادرش مسافرت بودند، حبس کردیم، اما آخرش گرفتار شدیم.
میدانی جرمتان چقدر سنگین است؟
بله، اما فکر نمیکردم گرفتار شویم.
چرا؟
چون پیمان به ما گفت سعید گفته پدرش او را دوست دارد و هیچ موقع به خاطر حفظ جان پسرش ریسک نمیکند.