«حوادث امروز» دو گورکن تبعه افغانستان که با دستور کارمند بانک نقشه قتل همسر او را در خانهاش در تهران به اجراگذاشته و طلاهای او را به سرقت برده بودند، بازداشت شدند.«حوادث امروز» گزارش میدهد.
بعداز ظهر بیست و پنجم بهمن سال گذشته همزمان با روز ولنتاین زنی در خانهاش در محله نواب به قتل رسید. همزمان با حضور مأموران در آنجا معلوم شد او با روسری خفه شده و جسدش کنار تخت خواب افتاده و طلاهایش به سرقت رفته است.شوهر او که کارمند بانک بود در تحقیقات مدعی بود، در محل کارش بوده و از طریق همسایهها متوجه ماجرا شده است. همسایهها میگفتند این زن و شوهر با هم اختلاف و درگیری داشتند و بارها صدای دعوایشان را شنیده بودند.حتی یک بار از هم جدا شدند اما به خاطر بچههایشان دوباره رجوع کردند.
مأموران همچنین پی بردند، شوهر مقتول بارها او را به مرگ تهدید کرده و روز جنایت سه مرتبه از محل کارش بیرون رفته و حتی ۳۰ میلیون تومان از حساب خود برداشت کرده است. همین باعث شد همسر مقتول به عنوان مظنون بازداشت شود. او منکر هرگونه نقش داشتن در قتل همسرش بود تا اینکه دو هفته قبل سکوتش را شکست و گفت: با همسرم اختلاف داشتم، حتی برایش وام گرفتم و مجبورم کرد اقساطش را خودم بدهم. از یک سال قبل دنبال اجرای قتل او بودم اما موفق نشدم. بعد دو تبعه افغان آدمکش اجارهای برای این کار استخدام کردم و نقشه را به اجرا گذاشتند.
به گزارش «حوادث امروز»با این اعترافات، قاتلان اجارهای دو روز پیش در شهرری و اسلامشهر بازداشت شدند. آنها در بازجویی اولیه اعتراف کردند زن جوان را با دستور شوهرش به قتل رساندهاند و در برابر آن پول و طلا نصیبشان شده است. موسی رضازاده، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران با تأیید این خبر به جامجم گفت: با اعتراف متهمان تحقیق از آنها در اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
گفتوگو با یکی از متهمان
از کی به ایران آمدی؟
دو سال قبل به طور غیرقانونی و از طریق پرداخت ۱۰میلیون تومان به یک قاچاقبر از افغانستان به ایران آمدم. ابتدا به کارهای ساختمانی مشغول بودم. تا اینکه از یک سال قبل نزد دوستم رفتم و با او در گورستانی مشغول کار شدم و کارم در آنجا حفر قبر بود. سه ماه قبل مردی که اورامیشناختم سراغم آمدوگفت که فردی به دنبال دو نفر است تا همسرش را به قتل برسانند و پول خوبی هم میدهد. ابتدا ترسیدم و قبول نکردم اما بعد وسوسهام کرد و قبول کردم و موضوع را به دوستم جلال که او هم که قبر کن بود، گفتم. جلال هم قبول کرد این نقشه را اجرا کنیم.
بعد چه شد؟
چند مرتبه با آن مرد ملاقات و با او توافق کردیم.قرارشد۳۰میلیون تومان اول کاربپردازد وبعددستمزد را ازطلاهای مقتول برداریم. آن مرد برایمان تعریف کردکه همسرش پول واموال وسند خانه را به نام خودزده وپس نمیدهدو از این وضع خسته شده است.انگار چند مرتبه خودش تصمیم گرفته بود او را به قتل برساند اما از ترس لو رفتن منصرف شده و دنبال قاتل اجارهای بود.
از روز قتل بگو؟
یک هفته قبل از جنایت آن مرد عکس همسرش ونشانی خانهشان را به ماداد تا اینکه روز حادثه او از محل کارش بیرون آمد و ۳۰ میلیون تومان را نقدی به ما پرداخت. کلید خانهشان را هم داد و بعد به محل کارش برگشت. ما دو نفر هم سر و صورتمان را با پارچه بستیم و وارد ساختمان شدیم. آنجا خلوت بود و کسی ما را ندید و بعد وارد آپارتمان آنها شدیم. بچههایش مدرسه رفته بودند. آن زن در اتاق خواب بود که با دیدن ما شوکه شد و فریاد زد و کمک خواست اما امانش ندادیم و کتکش زدیم. بعد با روسری خفهاش کردیم. سریع النگوها، گردنبند و انگشتر و دستبندش را سرقت کردیم و از خانه بیرون زدیم.
بعد از فرار کجا رفتید؟
به شوهرش زنگ زدیم وگفتیم کار تمام شد و بعد عکسی از جسد برای اطمینان برایش ارسال کردیم. چند روزی به خانه یکی از دوستانم در اسلامشهر رفتیم و بعد به محل کارمان در گورستان برگشتیم. خیلی ماهرانه رفتارکرده بودیم و تصور نمیکردیم لو برویم. طلاهای مقتول را که برای دستمزد برداشته بودیم ۴۰۰ میلیون تومان ارزش داشت. میخواستیم آبها که از آسیاب افتاد آن را بفروشیم و برای همیشه به افغانستان برویم که دستگیر شدیم.
حرف آخر؟
خانواده مقتول من و دوستم که قاتل هستیم را قصاص میکنند و داغ آن دستمزد هم بر دلمان ماند و نتوانستم از آن استفاده کنم.