«حوادث امروز»عصر روز شنبه 13 اسفند سال گذشته قاضی محمد رضا صاحب جمعی با تماس تلفنی مأموران کلانتری 106 نامجو از قتل زن سالخوردهای در خانه اش با خبر همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد .
تیم جنایی در طبقه همکف ساختمان سه طبقهای در خیابان شهید مدنی با جسد زن 83 سالهای به نام گوهر روبهرو شدند که با اصابت جسم سختی به سرش به قتل رسیده بود .
تحقیقات مأموران نشان داد ساختمان متعلق به مقتول است و وی چند سالی است در آنجا تنها زندگی میکند . همچنین مأموران مجسمه گچی خونینی را کشف کردند که مشخص شد قاتل با آن زن سالخورده را به قتل رسانده است . در بررسی های بعدی نیز معلوم شد عامل قتل دو دستگاه تلفن همراه و یک دستگاه تسویه هوا را از خانه مقتول سرقت کرده است .
یکی از همسایهها گفت : « گوهر در این ساختمان تنها زندگی میکرد و من هر روز او را جلو خانه اش میدیدم . دو روز بود از او بی خبر بودم و به همین خاطر نگرانش شدم و موضوع را به پلیس خبر دادم . البته او دو دختر و چند نوه هم دارد که به خانه اش رفت و آمد میکنند . »
بازداشت نوه
مأموران پلیس در بررسی های فنی اثر انگشت ضارب را از روی مجسمه گچی بدست آوردند و برای شناسایی قاتل به اداره تشخیص هویت فرستادند .
در حالی که دو ماه از حادثه گذشته بود مأموران پلیس به رد پای نوه مقتول به نام شهاب رسیدند که مشخص شد وی یک روز قبل از کشف جسد در نزدیکی خانه مادربزرگش دیده شده است .
بدین ترتیب دیروز شهاب بازداشت و به اداره پلیس منتقل شد . وی در بازجوییها جرم خود را انکار کرد اما وقتی اثر انگشت وی مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد اثر انگشت به جا مانده در صحنه حادثه با اثر انگشت او یکی است با اظهار پشیمانی به قتل مادربزرگش اعتراف کرد .
متهم 31 ساله که مدعی است دو مدرک فوق دیپلم کامپیوتر و قالی بافی دارد در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت .
گفتوگو با متهم
شهاب چی شد که تصمیم گرفتی مادر بزرگت را به قتل برسانی ؟
من قصد قتل نداشتم و آن روز هم اتفاقی این حادثه رخ داد . البته من دلخوشی از مادر بزرگم نداشتم اما هیچ وقت هم تصمیم به قتل او نگرفته بودم . من چند سالی است بیماری عصبی دارم و قرص مصرف میکنم و زمانی هم که عصبی میشوم هر شی ای که دم دستم باشد به سوی افراد پرت میکنم . روز حادثه هم عصبانی شدم و مجسمه گچی را به طرف مادربزرگم پرت کردم .
چرا عصبانی شدی ؟
مدت طولانی بود مادربزرگم را ندیده بودم و روز حادثه به دیدنش رفتم . او وضع مالی خوبی داشت و خیال میکرد من به خاطر اموالش به خانه اش رفتهام . وقتی مرا دید اول تعجب کرد و بعد هم به مادر مرحومم و فرزندان خودش فحاشی کرد و گفت باید این آرزوی ارث مرا به گور ببرید . میگفت من تمام اموالم را با خودم به قبرستان میبرم اما به نوه هایم و دخترانم نمیدهم . وقتی مادرم را فحش داد عصبانی شدم و مجسمه را به سویش پرت کردم .
چرا به مادرت فحاشی کرد ؟
پدرم معتاد بود و چند سال قبل هنگام مصرف مواد فوت کرد و مادر بزرگم میگفت مادرم مقصر مرگ پدرم است و به همین خاطر همیشه به مادرم بد و بیراه میگفت . در صورتی که مادرم برای من خیلی زحمت کشید و مرا همیشه تشویق به درس خواندن میکرد و من با تشویق های مادرم دو تا مدرک دانشگاهی گرفتم و 4 سال قبل هم سرطان گرفت و فوت کرد . وقتی مادرم فوت کرد خواهرم تمامی ارثیه مادرم را بالا کشید و من هم مشکل روانی پیدا کردم و از آن روز به بعد روزی 12 تا 13 قرص میخورم .
پس از قتل کجا رفتی ؟
وقتی مادربزرگم خونین روی زمین افتاد خیلی ترسیدم و آنقدر عرق کردم که تمام لباس هایم خیس عرق شد و بعد هم به خانهام پیش همسرم و دختر 4 سالهام رفتم تا اینکه دستگیر شدم .
چرا اموالش را سرقت کردی ؟
می خواستم صحنه سازی کنم تا مأموران پلیس فکر کنند سارق به خانه مادربزرگم دستبرد زده و به خاطر اموالش او را به قتل رسانده است .
چرا گریه میکنی ؟
دلم برای دخترم تنگ شده .