«حوادث امروز»پسر جوان پس از آشنایی ایسنتاگرامی با دختر جوانی که در کارگاه طلافروشی کار میکرد او را فریب داد و پس از سرقت 5 کیلو طلا همراه همدستش فرار کرد . مأموران پلیس در جریان این حادثه زاغ زن باند و دختر جوان را بازداشت کردند . «حوادث امروز» گزارش میدهد.
اوایل فروردین امسال به مأموران پلیس تهران خبر رسید دو مرد موتور سوار مرد رهگذری را با به شدت کتک زده و با تهدید چاقو کیف پر از طلای او را سرقت کردهاند .
با اعلام این خبر تیمی از مأموران به محل حادثه در یکی از خیابان های مرکزی تهران رفتند که دریافتند مالباخته در درگیری با زورگیران موتورسوار به شدت زخمی شده و رهگذران او را برای درمان به بیمارستانی منتقل کردهاند .
سرقت 5 کیلو طلا
بدین ترتیب مأموران برای بررسی موضوع راهی بیمارستان شدند و در تحقیق از مرد زخمی فهمیدند سارقان پس از درگیری 5 کیلو طلا سرقت کردهاند .
مرد طلا ساز پس از بهبودی نسبی گفت : « من کارگاه طلاسازی دارم و سفارش های زیادی از طلافروشان تهرانی و شهرستانی میگیرم . معمولا هر چند روز یک بار سفارشها را آماده میکنم و خودم تحویل طلافروشان تهرانی میدهم . روز حادثه 5 کیلو طلای سفارشی را داخل کیفم ریختم و از کارآگاه بیرون آمدم تا به چند مغازه طلافروشی در بازار تهران تحویل دهم . پس از طی مسافت کوتاهی کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین به من نزدیک و با من درگیر شدند . آنها چاقو داشتند و مرا تهدید کردند کیف پر از طلا را به آنها بدهم اما من در برابر آنها مقاومت کردم و آنها هم مرا به شدت زخمی و 5 کیلو طلا را سرقت کردند . »
زاغ زن
بدین ترتیب با شکایت مرد طلاساز پرونده به دستور قاضی محمد ولی بیراوند بازپرس شعبه 7 دادسرای ناحیه 34 در اختیار تیم زبدهای از مأموران پلیس آگاهی قرار گرفت . مأموران پلیس در نخستین گام دوربین های مداربسته محل حادثه را بازبینی کردند . بررسی فیلم دوربینها نشان داد سارقان سه مرد جوان هستند که یکی از آنها زاغ زنی میکرده و دو نفر دیگر هم با موتور سیکلت دست به سرقت زدهاند . در فیلم ضبط شده یکی از دوربینها مشخص شد زاغ سارق سابقه داری به نام ستار است که زیر درختی در نزدیکی کارگاه طلاسازی زاغ زنی میکرده و پس از بیرون آمدن مرد طلاساز از کارآگاهش تلفنی به همدستانش خبر میدهد .
با بدست آمدن این اطلاعات کارآگاهان پلیس آگاهی ستار را شناسایی و بازداشت کردند .
دختر مورد علاقه
ستار پس از انتقال به اداره پلیس در تحقیقات اولیه منکر جرم خود شد اما وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد به سرقت 5 کیلو طلا با همدستی دو نفر از دوستانش به نام کیوان و پیمان که هر دو از سارقان سابقه دار هستند اعتراف کرد و گفت درجریان این سرقت دختر مورد علاقه کیوان هم دست داشته است .
وی گفت : « مدتی قبل کیوان گفت دختر مورد علاقه اش به نام شهره در کارگاه طلاسازی کار میکند و قرار است آمار آنجا را به من بدهد . او گفت شهره قرار است به من خبر دهد که چه روزهایی مرد طلا ساز، طلاهایش را برای فروش به بازار میبرد و ما میتوانیم با سرقت طلاهای او پولدار شویم . ما سه نفری با هم نقشه سرقت را طراحی کردیم و نقش من هم زاغ زنی بود . پس از سرقت طلاها را کیوان برداشت و قرار بود در فرصت مناسب تقسیم کنیم اما من دستگیر شدم . »
فریب خوردم
با اعتراف متهم مأموران به مخفیگاه کیوان، پیمان و شهره رفتند اما متوجه شدند دو سارق حرفهای به مکان نامعلومی گریختهاند و فقط موفق شدند شهره را بازداشت کنند. شهره 27 ساله در بازجوییها به جرم خود اعتراف کرد و مدعی شد کیوان او را به بهانه ازدواج فریب داده است و پس از سرقت هم دیگر از او خبری ندارد . دو متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند . تلاش برای دستگیری متهمان فراری ادامه دارد .
گفتوگو با دخترجوان
شهره چطور با سردسته باند آشنا شدی ؟
او خواستگار من بود و قرار بود به زودی با هم ازدواج کنیم . مدتی قبل در فضای مجازی با کیوان آشنا شدم . او خودش را به من مهندس معرفی کرد و گفت علاقه زیادی به طلاسازی دارد و در خرید و فروش طلا و ارزهای دیجیتالی هم فعالیت دارد . البته من به او گفته بودم که در طلاسازی کار میکنم و او ادعا کرد که علاقه به طلا سازی دارد و اینطور مرا فریب داد .
چی شد که تصمیم گرفتی وارد باند آنها شوی ؟
مدتی با هم در ارتباط بودیم و به من ابراز علاقه کرد و بعد هم گفت به زودی به خواستگاری ام میآید .
همیشه با من عاشقانه صحبت میکرد و میگفت به زودی با هم ازدواج میکنیم . رویاهایی زیبایی برای زندگی مشترکمان داشتم اما او مرا فریب داد و از احساساتم سوءاستفاده کرد . نمیدانستم او سارق سابقه داری است و برای سرقت از کارگاه طلاسازی به من نزدیک شده است . او مدتی بعد گفت ورشکست شده و یکی از دوستانش کلاه او را برداشته است و پولی برای جشن ازدواجمان ندارد . پس از این مرا وسوسه کرد تا از کارگاه طلاسازی سرقت و زندگی تازه مان را آغاز کنیم . ابتدا زیربار نرفتم اما آنقدر اصرار کرد و به من اطمینان داد که اتفاقی نمیافتد من هم که عاشقش بودم قبول کردم .
شما چه نقشی در باند داشتی ؟
من فقط به او آمار میدادم که چه روزی صاحب کارگاه طلاها را به طلافروشان تحویل میدهد . چند باری به او آمار دادم اما آنها به دلایلی موفق به سرقت نشدند تا اینکه روز حادثه متوجه شدم صاحب کارگاه قرار است 5 کیلو طلا را به چند مغازه طلافروشی در بازار تهران تحویل دهد و بلافاصله موضوع را به کیوان اطلاع دادم . او و همدستانش به نزدیکی کارآگاه آمدند و نقشه سرقت را عملی کردند .
سهم شما چقدر شد ؟
او از همان ابتدا مرا فریب داد و بعد از سرقت هم مرا دوباره فریب داد . قرار بود پس از سرقت مقدمات سفرمان را به خارج فراهم کند اما ساعتی بعد از سرقت تلفن همراهش برای همیشه خاموش شد و دیگر از او خبری ندارم .