قتل رهگذر با شلیک مرد شرور

دوست مقتول به مأموران پلیس گفت: «بصیر در یک کارگاه مبل‌سازی کار می‌کرد. ساعتی قبل به محل کارش رفتم و برای خرید با هم به داخل خیابان آمدیم. پس از خرید در حال برگشت به خانه‌مان بودیم که دو خودروی سواری به سمت هم تیراندازی می‌کردند. ما از ترس فرار کردیم، اما یکی از تیر‌ها به بصیر اصابت کرد و بعد هم دو خودرو به سرعت از محل فرار کردند. من بصیر را به بیمارستان منتقل کردم، اما او بر اثر شدت خونریزی در بیمارستان فوت کرد.»
اوباش معروف
با اعلام خبر قتل پسر جوان، قاضی محمد‌رضا صاحب‌جمعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل تحقیقات خود را آغاز کردند.
بررسی‌های مأموران پلیس نشان داد سرنشینان دو خودرو همگی از اوباش و اراذل معروف جنوب شهر تهران هستند که هر کدام چند سابقه درگیری در پرونده‌شان ثبت شده‌است.
مأموران پلیس در بررسی‌های دوربین‌های مداربسته متوجه شدند، اوباش معروف به خاطر اختلافاتی که با هم داشتند، به سوی یکدیگر تیراندازی می‌کردند که یکی از تیر‌ها به پسر رهگذر اصابت می‌کند و او را به قتل می‌رساند. در تحقیقات بعدی، مأموران همه متهمان را شناسایی کردند، اما دریافتند عامل تیراندازی پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته است. بررسی‌ها حکایت از آن داشت وی از تهران به یکی از شهر‌ها گریخته و زندگی مخفیانه‌ای را آغاز کرده‌است.
در چنین شرایطی متهم اصلی به نام فرزاد تحت تعقیب مأموران پلیس قرار گرفت. در حالی که تلاش برای دستگیری متهم ادامه داشت، چند روز قبل به کارآگاهان جنایی خبر رسید قاتل فراری به تهران بازگشته‌است. بدین ترتیب مأموران پس از ورود به مخفیگاه متهم موفق شدند وی را در اقدام غافلگیرانه بازداشت و به اداره پلیس منتقل کنند.
اعتراف
وی در بازجویی‌ها با اعتراف به قتل پسر جوان گفت: «من و دوستانم همیشه با گروه رقیب‌مان درگیری داشتیم. درگیری ما سر پاتوقی بود که علاوه بر فروش اموال سرقتی، مواد‌مخدر هم می‌فروختیم. چند باری به رقیبانمان هشدار داده‌بودیم از پاتوق ما دوری کنند، اما روز حادثه متوجه شدیم آن‌ها دوباره نزدیکی پاتوق ما آفتابی شده‌اند. ساعتی بعد با خودرو راه آن‌ها را سد کردیم و من برای ترساندن آن‌ها چند تیر شلیک کردم که یکی از تیر‌ها به مرد جوانی برخورد کرد. یک روز بعد وقتی فهمیدم او فوت کرده‌است، از ترس فرار کردم تا اینکه دلم برای خانواده‌ام تنگ شد و برای دیدن آن‌ها به تهران آمدم و به دام افتادم.» وی در پایان گفت: «من هر خلافی را انجام داده‌بودم، اما دستم به خون فرد بی‌گناهی آلوده نشده‌بود. آن روز او اشتباهی به قتل رسید و من هم خیلی پشیمان شدم و حتی عذاب وجدان هم گرفتم.»
متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.