«حوادث امروز»چهار مرد جوان که مرد نانوا را برای اخاذی از خانوادهاش او را با سیم شارژر به قتل رساندهاند با درخواست قصاص از سوی اولیای دم مواجه شدند.«حوادث امروز» گزارش میدهد.
مرداد ماه سه سال قبل زن جوانی به پلیس تهران خبر داد که پدرش گم شده است. او گفت پدرم مردی 76 ساله و صاحب مغازه نانوایی و چند ملک تجاری است که وضع مالی خوبی دارد. صبح امروز برای انجام کاری خانه را ترک کرد و دیگر برنگشت. هر چه با گوشی تلفن همراهش هم تماس میگیریم خاموش است. البته او قبل از رفتن گفت میخواهد به اتحادیه نانوایان برود. پدرم گفت که از اتحادیه با او تماس گرفته و خواستهاند به آنجا برود. ما هم به اتحادیه رفتیم اما مسئولان آنجا گفتند که تماسی با پدرم نگرفتهاند برای همین به ماجرا مظنون هستیم و درخواست رسیدگی داریم.
بعد از مطرح شدن شکایت مأموران پلیس راهی اتحادیه شده و در این باره تحقیق کردند. بررسی دوربینهای مداربسته آن جا نشان داد صاحب نانوایی که مراد نام داشت به آن جا مراجعه کرده و لحظاتی بعد هم آن جا را ترک کرده است. دوربینهای مداربسته خیابان هم نشان داد که مراد کنار خیابان سوار یک خودروی پراید عبوری شده است و بعد از آن دیگری خبری از او نشده است.
در شاخه دیگری از بررسیها دختر مراد اطلاعات تازهتری در اختیار پلیس گذاشت. او گفت: یک ماه قبل از ناپدید شدن پدرم دزد به خانهمان زد و مقدار زیادی لوازم خانهمان از جمله کارت عابربانک پدرم، ساعت و مقداری لوازم باارزش دیگر سرقت شد. دختر مراد همچنین گفت مدتی است زنی به نام مهناز با پدرم تماس میگیرد و مدام درباره موضوعهای مختلف با پدرم حرف میزند.
بعد از به دست آمدن این اطلاعات بود که مأموران پلیس آخرین تماسهای مراد را بررسی کردند. تحقیقات نشان داد تماس با مراد و دعوت او به اتحادیه از یک سیمکارت بدون هویت صورت گرفته بود. مأموران پلیس همچنین مهناز را به صورت نامحسوس تحت کنترل قرار دادند و متوجه شدند او به صورت مجردی زندگی میکند و مردان زیادی به خانهاش رفت و آمد داردند. از آن جا که احتمال میرفت مهناز در جریان گم شدن مراد دست داشته باشد مأموران راهی خانه وی شده و از او تحقیق کردند. مهناز گفت قبول دارد که با مراد تماس داشت اما از ماجرای گم شدن او خبری ندارد. وقتی مأموران پلیس مقداری از لوازم سرقت شده از خانه مراد را در خانه مهناز پیدا کردند او راز گم شدن مراد را برملا کرد.
مهناز گفت: من از مدتی قبل با پسری به نام یوسف ارتباط دارم. یک روز که یوسف در خانهام بود دوستش حمید به آن جا آمد. حمید مستاجر نانوایی مراد بود و از او کینه به دل داشت. میگفت که مراد بدون دلیل مجبورش کرده که مغازهاش را تخلیه کند. وقتی یوسف متوجه شد که مراد مردی پولدار است به حمید پیشنهاد داد که از خانه مراد سرقت کنند. آنها ابتدا به خانه مراد دستبرد زدند اما موفق به سرقت نشدند. بعد نقشهشان را تغییر دادند و با همدستی دو نفر از دوستانشان مراد را برای اخاذی ربودند اما با وی درگیر شده و او را به قتل رساندهاند و جسدش را در کانال آب رها کردند.
با اعترافهای مهناز بود که مأموران پلیس یوسف، حمید و دو همدستش به نام محمد و رضا را بازداشت کردند. آنها در جریان بازجوییها به قتل مراد اعتراف کردند. با کامل شدن بررسیها بازپرس یوسف و حمید را به اتهام مشارکت در قتل و محمد ورضا را به اتهام معاونت در قتل مجرم شناخت و کیفرخواست علیه آنها صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی وقتی قاضی رسمیت جلسه را اعلام کرد نماینده داستان در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از کیفرخواست برای متهمان درخواست مجازات کرد. سپس اولیای دم گفتند که خواستهشان قصاص است. در ادامه یوسف در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: یک سال قبل از حادثه مغازه نانوایی مراد را اجاره کردم و در آن جا مشغول کار شدم تا این که مدتی قبل مراد از من خواست مغازه اش را تخلیه کنم. او دلیل موجهی برای کارش نداشت با این حال با هم اختلاف پیدا کردیم و من مجبور به تخیله شدم. این کار باعث شد که دچار زیان شوم برای همین کینهاش را به دل گرفتم. یک روز که ماجرا را برای یوسف در میان گذاشتم پیشنهاد سرقت داد و یک شب به خانه مراد دستبرد زدیم. چند روز بعد از سرقت متوجه شدم که یوسف آن شب مقدار زیادی پول و طلا هم سرقت کرده و به دور از چشم من به دوست دخترش مهناز داده است. با این حال من هنوز به فکر انتقام از مراد بودم که این بار تصمیم گرفتیم او را ربوده و از خانوادهاش اخاذی کنیم. ماجرا را با محمد و رضا در میان گذاشتیم و با ادعای احضار به اتحادیه او را به آن جا کشاندیم. وقتی از اتحادثه خارج شد مطابق نقشه او را سوار کردیم و به باغی در شهریار کشاندیم. میخواستیم با تهدید از خانوادهاش اخاذی کنیم که با مراد شروع به فریاد کرد که سیم شارژر را به دور گردنش انداختیم که خفه شد.بعد هم جسدش را داخل کانال آب انداختیم . متهم گفت ما قصد قتل او را نداشتیم و حادثه قتل ناخواسته اتفاق افتاد.
در ادامه حمید در جایگاه قرار گرفت و حرفهای همدستش را تأیید کرد. محمد هم در شرح ماجرا گفت: یوسف و حمید از ما خواستند به خانه مراد دستبرد بزنیم. آنها کیلد خانه مراد را به ما دادند اما وقتی وارد خانهاش شدیم دخترش آن جا بود که موفق نشدیم تا این که نقشه آدم ربایی و اخاذی را مطرح کردند. مطابق نقشه من در مقام راننده بودم و در قتل نقش نداشتم. رضا هم گفت که در جریان قتل نقش نداشته است. هیئت قضائی بعد از شنیدن آخرین دفاع متهمان و وکلای آنها وار شور شدند.