«حوادث امروز»سارقان چهار کیلو طلا وقتی برای فروش طلاها به مغازه طلافروشی رفتند با زیرکی صاحب طلافروشی در دام مأموران پلیس گرفتار شدند .«حوادث امروز» گزارش میدهد.
اوایل تیرماه امسال گزارش درگیری مرد میانسالی با دو سرنشین موتورسیکلتی در یکی از خیابان های مرکزی تهران به مأموران پلیس مخابره شد .
بررسیها حکایت از آن داشت دو سرنشین موتور سیکلت مرد میانسال را در درگیری با چاقو زخمی کرده و پس از سرقت ساک دستی همراهش به سرعت از محل گریختهاند و مرد زخمی هم با کمک رهگذران برای درمان به بیمارستان منتقل شده است .
جدال با سارقان 4 کیلو طلا
مأموران در ادامه برای بررسی موضوع راهی بیمارستان شدند و از مرد زخمی پس از بهبودی نسبی درباره حادثه تحقیق کردند . شاکی در توضیح ماجرا گفت : « من طلافروش کیفی هستم و چند سالی است در تهران به این کار مشغول هستم .معمولا با تعداد زیادی طلافروش در تهران و شهرستانها در ارتباطم و از آنها سفارش میگیرم و سفارشها را به کارگاه طلاسازی میدهم . من طلاهای سفارش شده را داخل کیفم میگذارم و به صورت نامحسوس بین طلافروشان و خرده فروشان طلا تقسیم میکنم . شب قبل چهار کیلو طلا را از کارگاه طلافروشی تحویل گرفتم و به خانهام بردم تا صبح به مغازه های طلافروش در بازار تحویل بدهم . ساعتی قبل از خانه بیرون آمدم و به طرف خیابان به راه افتادم تا با تاکسی به بازار بروم اما هنوز مسافت زیادی طی نکرده بودم موتور سیکلتی با دو سرنشین راهم را سد کردند . همان لحظه فهمیدم در دام سارقان گرفتار شدهام و برای فرار با آنها درگیر شدم اما دو مرد موتور سوار با چاقو به من حمله کردند و پس از وارد کردن چند ضربه چاقو به بدنم کیف پر از طلا را از من گرفتند و به سرعت فرار کردند . با داد و فریاد درخواست کمک کردم و وقتی رهگذران به دادم رسیدند خبری از سارقان نبود و فقط رهگذران مرا به بیمارستان منتقل کردند تا از مرگ نجات پیدا کنم . »
زیرکی طلافروش
بدین ترتیب با اعلام شکایت مرد طلافروش تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به دستور قاضی منافی بازپرس شعبه ششم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری سارقان کیف پر از طلا آغاز کردند .
مأموران در بررسی دوبین های مداربسته دریافتند سارقان برای اینکه شناسایی نشوند در لحظه سرقت ماسک بهداشتی به صورت و کلاه به سر دارند . تحقیقات فنی و بررسی دوربین های اطراف محل حادثه نشان سارقان سابقه دار نیستند و در اداره آگاهی پروندهای ندارند .
در حالی که هیج ردی از سارقان در دست نبود، چند روز قبل مأموران پلیس با تماس مرد طلافروشی با خبر شدند دو پسر جوان مقداری طلای سرقتی برای فروش به مغازه طلافروشی بردهاند .
با اعلام این خبر مأموران به سرعت راهی مغازه طلافروشی شدند و دو پسر جوان را به نام های پیمان و ساسان همراه مقداری طلای سرقتی بازداشت کردند .
مرد طلافروش به مأموران گفت : « ما تعدادی از طلافروشان عضو کانالی در یکی از شبکه های اجتماعی هستیم . اعضای گروه اخبار مربوط به صنف مان را برای اطلاع همه در کانال بارگذاری میکنند . تیرماه امسال یکی از طلافروشان گفت دو سارق موتور سوار 4 کیلو طلای او را سرقت کردهاند و بعد هم عکس های مربوط به طلاهای سرقتی در کانال گذاشت تا همکاران در جریان قرار بگیرند . امروز این دو پسر جوان مقداری طلا برای فروش به مغازه من آوردند که متوجه شدم طلاها شبیه همان طلاهای سرقتی است . از طرفی آنها فاکتور هم نداشتند که مشکوک شدم و از همکارم خواستم آنها را سرگرم کند و خودم مخفیانه با اداره پلیس تماس گرفتم . »
اجیر شدیم
دو متهم پس از دستگیری به اداره پلیس منتقل شدند و در بازجوییها به سرقت 4 کیلو طلا از مرد طلافروش اعتراف کردند .
یکی از متهمان گفت : « من و دوستم اهل دعوا و درگیری هستیم و خلاف میکنیم اما سرقت نمیکردیم تا اینکه مرد جوانی به نام وحید ما را برای سرقت کیفی پر از طلا اجیر کرد . وحید در محله ما زندگی میکند که مدتی قبل به سراغ من و دوستم آمد و پیشنهاد سرقت داد . او گفت یکی از بستگانش در کار خرید و فروش طلا است و با سرقت از او یک شبه پولدار میشویم و بار خودمان را میبندیم . ما وسوسه شدیم و قبول کردیم . »
بازداشت قبل از فرار به ترکیه
با اعتراف متهمان مأموران وحید را تحت تعقیب قرار دادند و دریافتند وی پس از سرقت به مکان نامعلومی گریخته است . بررسی های بعدی نشان داد وی بلیط هواپیما به کشور ترکیه گرفته است و قرار است به زودی از طریق هوایی از ایران به کشور ترکیه فرار کند . با بدست آمدن این اطلاعات مأموران متهم را در مخفیگاهش در شهر پرند بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند . متهم پس از اعتراف برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت .
گفتوگو با طراح نقشه سرقت
وحید سابقه داری ؟
نه . در زندگی ام خلافی تا الان مرتکب نشده بودم تا اینکه وسوسه شدم و نقشه سرقت طلاها را طراحی کردم . میخواستم یک شبه ره صد ساله را بروم و زود پولدار شوم و به آروزهایم برسم .
چه آرزوی داشتی ؟
می خواستم به کشور آلمان بروم و در آنجا زندگی و خوش گذارانی کنم . چمدان را هم بسته بودم و همه چیز آماده و قرار بود تا ساعتی دیگر پرواز کنم و به ترکیه بروم و از آنجا به آلمان اما قبل از پرواز به دام افتادم .
از کجا مالباخته را میشناختی ؟
از بستگان نزدیکمان است و من به خانه اش رفت و آمد دارم و میدانستم در کار خرید و فروش طلا به صورت کیفی فعالیت میکند و وضع مالی اش خیلی خوب است .می دانستم هر بار 4 تا 5 کیلو طلا سفارش میدهد و به صورت کیفی حمل میکند . به همین خاطر وسوسه شدم و تصمیم گرفتم طلاهای او را سرقت کنم و بعد هم در اروپا خوشگذارنی کنم .
فکرنمی کردی با این سرقت یک خانواده را گرفتار میکنی ؟
نه من به فکر خودم بودم . البته شیطان وسوسهام کرد و آن لحظه به این موضوع فکر نکردم .
چی شد که برای سرقت دو نفر را اجیر کردی ؟
واقعیتش اول خودم میخواستم طلاها شاکی را سرقت کنم اما ترسیدم که شناسایی شوم و به دام بیفتم . حتی چند باری هم نقشه را طراحی کردم اما هر بار موفق نشدم تااینکه به دو نفر از بچه های محلمان پیشنهاد دادم . آنها افرادی خلافکار و نترس هستند و برای پول دست به هر کاری میزنند . وقتی فهمیدند در یک سرقت هر کدام مقدار زیادی طلا گیرشان میآید قبول کردند . من مشخصات و عکس مالباخته را برای آنها فرستادم و آدرس خانه و کارگاهی که از آنجا طلا میخرید را در اختیار آنها قرار دادم .همه چی طبق نقشه پیش رفت اما آنها در فروش طلاهاها عجله کردند وحرفهای عمل نکردند .
طلاهای سرقتی را چه کار کردید ؟
دو کیلو سهم آنها شد و دو کیلو هم به من رسید . من مقداری سهمم را فروختم و تبدیل به دلار کردم و مقداری هم همراه بود که هنگام دستگیری مأموران کشف کردند .