«حوادث امروز»مردی که از یک سال قبل در جریان یک پرونده عشقی پایش به پرونده قتل باز شده‌بود، در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.«حوادث امروز»گزارش میدهد.
یک سال قبل اعضای خانواده‌ای به پلیس تهران خبر دادند که پسر ۲۰ ساله‌شان که رحیم نام دارد، گم شده‌است. آن‌ها گفتند رحیم برای انجام کاری از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته‌است. تحقیقات مأموران پلیس آگاهی تهران نشان داد رحیم از مجرمان سابقه‌دار است که به اتهام خرید و فروش مواد‌مخدر بازداشت شده و مدتی را در زندان سپری کرده‌بود. بررسی‌های پلیس با تحقیقات از خانواده و دوستان رحیم ادامه پیدا کرد. شش ماه بعد از اعلام شکایت خانواده رحیم، مأموران از محمود که آخرین‌بار با رحیم ملاقات داشت، تحقق کردند. بررسی‌های پلیس نشان داده‌بود که محمود از مدت‌ها قبل به خواستگاری خواهر رحیم می‌رفت و با وجود اینکه خانواده رحیم با این وصلت موافق بودند، اما رحیم تنها عضو خانواده بود که مانع این وصلت شده‌بود. محمود در اولین تحقیقات گفت: من مدتی قبل، خواهر رحیم را دیدم و به او علاقه‌مند شدم. بعد همراه خانواده‌ام به خواستگاری‌اش رفتم. با وجود اینکه مادر و خواهرش موافق این وصلت بودند، اما رحیم مخالف بود. او تصمیم داشت خواهرش به وصلت یکی از دوستانش که وضع مالی خوبی هم داشت، درآورد. دوستش وعده داده‌بود در صورتی که این وصلت صورت گیرد، یک پژو ۲۰۶ به نامش می‌زند.محمود در جریان تحقیقات بعدی پلیس بود که راز قتل رحیم را بر ملا کرد و گفت که جسد را در کانال آبی حوالی بهشت زهرا رها کرده‌است. متهم گفت که قتل را به فرمان مادر رحیم اجرا کرده‌است. با اطلاعاتی که محمود در اختیار پلیس گذاشت، مادر مقتول هم بازداشت شد، اما در تحقیقات جرمش را انکار کرد. در شاخه دیگری از تحقیقات، تیمی از مأموران پلیس به همراه متهم راهی محل رها کردن جسد رفتند. بررسی‌های پلیس در این‌باره نشان داد که روز حادثه بقایای جسد در محل کشف و به پزشکی قانونی منتقل شده‌است. با کامل شدن بررسی‌ها، بازپرس محمود را به اتهام قتل مجرم شناخت و کیفرخواست علیه وی صادر و پرونده برای بررسی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.وقتی قاضی رسمیت جلسه را اعلام و اولیای‌دم برای متهم درخواست مجازات کردند، محمود به درخواست قاضی در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را قبول کرد و در شرح ماجرا گفت: سه سال قبل از حادثه بود که با سمانه آشنا شدم و به صورت رسمی به خواستگاری‌اش رفتم. من به او علاقه داشتم و دوست داشتم به هر طریق که شده با او وصلت کنم، اما رحیم مانع این وصلت بود و اصلاً به این کار رضایت نمی‌داد. یکی از دوستان رحیم از خواهرش خواستگاری کرده‌بود، برای همین رحیم به شدت مخالف بود که من دامادشان شوم. مادرش، اما من را به دامادی قبول داشت، برای همین وقتی شرط گذاشت رحیم را با طرح نقشه‌ای راهی زندان کنیم، قبول کردم. آن روز مقداری مخدر شیشه و هرویین در خودروی او جاساز کردم و به پلیس خبر دادم. وقتی مأموران از راه رسیدند، رحیم صحنه را ترک کرده‌بود، برای همین نقشه‌مان ناکام ماند. مادر رحیم چند سناریوی دیگر هم برای گرفتار کردن پسرش طراحی کرد، اما هیچ‌کدام به سرانجام نرسید تا اینکه پیشنهاد قتل داد. من قبول نکردم، اما گفت شرط رسیدن به دخترش این است که رحیم را به قتل برسانم و از سر ناچاری قبول کردم. روز حادثه، رحیم و مادرش سوار خودرو بودند که من به طرفش رفتم و او را با چاقو هدف قرار دادم که زخمی شد. وقتی وضعیت رحیم را دیدم، دلم به حالش سوخت و از کاری که کرده‌بودم، پشیمان شدم و تصمیم گرفتم او را به بیمارستان ببرم که مادرش مانع شد. پیکر رحیم را داخل صندوق عقب خودرو گذاشتم و به سمت بهشت زهرا رانندگی کردیم. کنار یک کانال آب توقف کردم. مادر رحیم پارچه‌ای به چشمان پسرش بست و بعد او را از داخل صندوق خارج کردیم. به رحیم گفتم که من از سوی مادرش اجیر شده‌بودم و بعد او را داخل کانال آب رها کردیم تا اینکه بازداشت شدم. متهم گفت از کاری که کرده‌ام پشیمانم و به جای اینکه داماد شوم قاتل شدم.