کد خبر : 133148 تاریخ : ۱۴۰۲/۱۰/۲۵ - 06:00
قتل مستاجر با پرتاب گلدان «حوادث امروز» مالک خانه که به مصرف مواد مخدر شیشه اعتیاد دارد با پرتاب گلدان مستاجرش را که زن جوانی بود به کام مرگ برد . «حوادث امروز» گزارش می دهد.

«حوادث امروز» مالک خانه که به مصرف مواد مخدر شیشه اعتیاد دارد با پرتاب گلدان مستاجرش را که زن جوانی بود به کام مرگ برد . «حوادث امروز» گزارش می‌دهد.

ساعت 13 ظهر روز شنبه چهارم آذرماه امسال قاضی موسی رضا زاده بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 108 نواب از مرگ مشکوک زن جوانی در خانه اش با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد .

تیم جنایی داخل اتاق خواب آپارتمان مسکونی با جسد زنی به نام سهیلا روبه‌رو شدند که به گفته تیم پزشکی قانونی حدود 15 ساعت از مرگ او گذشته بود . تیم جنایی در تن پیمایی از زن فوت شده با آثار ضرب و جرح روی بدن و سر وی روبه‌رو شدند که حکایت از آن داشت وی در درگیری به قتل رسیده است .

مأموران پلیس دریافتند مقتول یک سال قبل از شوهرش جدا می‌شود و این آپارتمان را برای زندگی اش اجاره می‌کند . همچنین مشخص شد وی از مدتی قبل هم به خاطر حضانت تنها فرزندش با شوهر قبلی اش اختلاف شدید داشته است .

بدین ترتیب مأموران به اولین کسی که مظنون شدند شوهر سابق مقتول بود اما بررسی‌ها نشان داد وی در قتل همسر سابقش دست نداشته و شب حادثه هم در محل دیگری بوده است .

رد خون در جست‌وجوی گوگلی

در گام بعدی مأموران متوجه شدند ساعتی قبل مردی با اداره پلیس تماس گرفته و اعلام کرده زن جوان در خانه اش فوت کرده است . این مرد ادعا کرده صاحب خانه زن فوت شده از او خواسته تا جسد را به بیرون منتقل کنند اما قبول نکرده است وتصمیم گرفته موضوع را به پلیس خبر دهد . با بدست آمدن این اطلاعات مأموران تحقیقات خود را ادامه دادند و فهمیدند صاحب خانه مقتول که مرد 50 ساله‌ای به نام فرمان است از مدتی قبل با مقتول اختلاف داشته و حتی همسایه‌ها هم چند باری صدای درگیر آنها را شنیده‌اند . مأموران در بررسی های فنی دریافتند فرمان چند روز قبل در گوگل جست‌وجو کرده چطور آثار کبودی و خونمردگی را از بین ببرد و همچنین در گوشی وی فیلمی از درگیری او با مقتول پیدا کردند . دلایل، مدارک و تحقیقات میدانی حکایت از آن داشت فرمان در قتل مستاجرش دست داشته است و به همین دلیل مأموران وی را به عنوان مظنون به قتل بازداشت کردند .

دومین بازداشت

متهم پس از انتقال به اداره پلیس جرم خود را انکار کرد و در ادعایی عامل قتل را مرد جوانی به نام کیوان معرفی کرد . وی گفت : « من با مستاجرم به خاطر پرداخت اجاره و رفت و آمدهایی که به خانه اش می‌شد اختلاف داشتم و خبر هم ندارم چه کسی با گوشی من درباره از بین بردن آثار کبودی جست‌وجو کرده است. چند روز قبل من با او درگیر شدم و او هم به من فحاشی کرد و من از او فیلم گرفتم تا در دادگاه مدرک داشته باشم . من او را به قتل نرساندم اما قاتل را می‌شناسم . مقتول با پسرجوانی به نام کیوان ارتباط داشت و شب حادثه هم من دیدم کیوان از خانه او سراسیمه بیرون آمد . بعد فهمیدم مستاجرم به قتل رسیده است و از دوستم خواستم کمک کند جسد را به بیرون منتقل کنیم چون فکر می‌کردم به خاطر درگیری که با او داشتم برای من دردسر ساز می‌شود . »

با ادعای فرمان مأموران تحقیقات برای شناسایی کیوان را آغاز کردند و متوجه شدند وی از مدتی قبل به خانه مقتول رفت و آمد داشته است . در بررسی های بعدی مشخص شد وی سارق سابقه داری است که مدتی قبل از سوی مأموران به اتهام زورگیری بازداشت می‌شود . بدین ترتیب کیوان از زندان به اداره پلیس منتقل شد اما در بررسی معلوم شد وی قاتل نیست و شب حادثه هم در آن محل نبوده است .

بنابراین تنها مظنون دوباره مورد بازجویی فنی قرار گرفت و وی در نهایت پس از گذشت نزدیک به یک ماه از حادثه صبح دیروز در دادسرای امور جنایی تهران به قتل مستاجرش اعتراف کرد . متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت .

می ترسم

فرمان که پس از گذشت 28 روز وقتی دید مأموران را نمی‌تواند فریب دهد به قتل مستاجرش اعتراف کرد و گفت در این مدت به خاطر ترس از قصاص تلاش زیادی کرد تا قتل را به گردن فرد دیگری بیندازد اما موفق نشد .

فرمان چرا فکر می‌کردی می‌توانی مأموران را فریب دهی ؟

من تلاش کردم مأموران را فریب دهم چون از قصاص وحشت داشتم و بهرحال می‌دانم وقتی به قتل اعتراف کنی اگر نتوانی رضایت اولیای دم را بگیری باید درانتظار چوبه دار باشی . از طرفی هم فکر کردم به خاطر رفت آمدی که کیوان به خانه او داشت می‌توان مأموران را فریب دهم . چون او سارق سابقه داری بود و این فرضیه برای مأموران پیش می‌آمد که او به خاطر سرقت دست به قتل زده است .

چرا مستاجرت را به قتل رساندی ؟

من قصد قتل او را نداشتم . چرا باید یک زن تنها را به قتل برسانم . آن روز هم به خانه اش رفته بودم تا به او بگویم که خانه‌ام را تخلیه کند اما با هم درگیر شدیم و ناخواسته او به قتل رسید .

چرامی خواستی خانه ات را تخلیه کند؟

سهیلا زن تنهایی بود و وقتی هم خانه‌ام را به او اجاره دادم شرط گذاشتم رفت و آمد و مهمان زیاد نداشته باشد . چون خودم زن و بچه دارم و دوست نداشتم افراد غریبه به آنجا رفت و آمد کنند . مدتی خوب بود اما از چند ماه قبل متوجه شدم افراد زیادی به خانه اش رفت و آمد می‌کنند . او جشن های شبانه می‌گرفت و باعث آزار و اذیت همسایه و ما شده بود . چند باری به او تذکر دادم و حتی چند روز قبل از حادثه هم در درگیری با من زخمی هم شده بود .

از شما شکایت نکرد ؟

آن شب هم متوجه شدم افرادی به خانه اش رفت و آمد داشته‌اند که وارد خانه اش شدم و دوباره به او تذکر دادم اما او گفت اختیار خانه اش را دارد و دوست دارد دوستانش را به خانه اش دعوت کند و جشن بگیرد . عصبانی شدم و جسمی را به سویش پرتاب کردم که به او برخورد کرد و زخمی شد . خیلی ترسیدم و بلافاصله او را به بیمارستان رساندم . قرار بود از من شکایت کند اما با هم کنار آمدیم و قرار شد من او را از خانه‌ام بیرون نکنم و دوباره قرار داد اجاره را بدون اینکه اجاره را اضافه کنم تمدید کنم او هم از من شکایت نکند .

درباره شب حادثه توضیح بده ؟

آن شب هم مهمانی گرفته بود و تعدادی از دوستانش تا نیمه شب در خانه اش بودند . وقتی رفتند عصبانی شدم و به خانه اش رفتم و با او درگیر شدم . من قصد قتل نداشتم وقتی با هم درگیر شدیم طبق عادتی که داشتم اولین چیزی که به دستم آمد گلدانی بود که به طرفش پرت کردم . متأسفانه گلدان به سرش برخورد کرد و او روی زمین افتاد .

چرا او را به بیمارستان نرساندی ؟

او نفس نمی‌کشید و فوت کرده بود . البته ساعتی بعد دوباره به خانه اش آمدم و متوجه شدم کار از کار گذشته و او فوت کرده است .

چی شد که از دوستت خواستی جسد را به بیرون منتقل کنید ؟

وقتی فهمیدم به قتل رسیده خیلی ترسیدم و با دوستم تماس گرفتم تا جسد را به بیرون منتقل کنم . چون می‌خواستم ردی از خودم به جای نگذارم و به دوستم گفتم که سهیلا را پسر مورد علاقه اش به قتل رسانده اما چون من با او درگیری داشته‌ام برای من دردسر ساز می‌شود . او ترسید و به من کمک نکرد و به پلیس خبر داد .

عذاب وجدان نداشتی ؟

از همان شب اول عذاب وجدان داشتم و هر شب کابوس می‌دیدم اما به خاطر ترس از قصاص داستانسرایی می‌کردم .