«حوادث امروز» راننده تاکسی اینترنتی وقتی فهمید خواستگار قبلی دختر مورد علاقه اش اصرار به ازدواج دارد نقشه قتل او را با همدستی آن دختر طراحی و اجرا کرد .«حوادث امروز» گزارش می‌دهد.

اواسط بهمن ماه سال قبل مرد میانسالی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی پسر جوانش به نام وحید شکایت کرد .

وی در توضیح ماجرا گفت : « وحید کار آزاد داشت اما مدتی قبل بیکار شد و دنبال کار می‌گشت . امروز صبح مثل همیشه برای انجام کاری از خانه بیرون رفت و قرار بود برای ناهار به خانه بازگردد اما بازنگشت . چند ساعتی منتظرش بودیم اما خبری از او نشد و تلفن همراهش هم خاموش شد . نگرانش شدیم و با دوستان و بستگان تماس گرفتیم و حتی به مراکز درمانی هم سر زدیم اما ردی از پسرم پیدا نکردیم و الان نگرانیم برای او اتفاق بدی رخ داده باشد و به همین سبب به پلیس آمدم تا کمک کنید پسرم را پیدا کنیم و من و همسرم را از نگرانی نجات دهید . »

جواب رد

با شکایت مرد میانسال پرونده به دستور بازپرس جنایی برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت . پس از این مأموران پلیس تحقیقات گسترده‌ای برای پیدا کردن ردی از پسر جوان آغاز کردند و دریافتند پسر گمشده چند ماه قبل به خواستگاری یکی از بستگان دورشان به نام پرستو رفته و قرار بوده با هم ازدواج کنند اما بعد از مدتی با هم اختلاف پیدا می‌کنند و دختر جوان به او جواب رد می‌دهد .

بدین ترتیب کارآگاهان به سراغ پرستو رفتند و وی در ادعایی گفت : « مدتی قبل وحید همراه خانواده اش به خواستگاری من آمدند و از آنجایی که از بستگان دورمان بودند خانواده‌ام با ازدواج ما موافقت کردند و آنها هم برای من حلقه نامزدی آوردند . مدتی گذشت و متوجه شدم وحید بیکار است و از طرفی هم من دانشجو هستم و دوست دارم ادامه تحصیل بدهم و به همین دلایل به او جواب رد دادم و حلقه نامزدی را هم پس دادم . از آن زمان از او خبری ندارم . »

راننده تاکسی اینترنتی

در حالی که مأموران پلیس هیچ ردی از پسر گمشده پیدا نکرده بودند در بررسی های فنی دریافتند وی آخرین بار با تلفن همراهش با پسر جوانی به نام کامبیز ارتباط تلفنی داشته است . از سوی دیگر مشخص شد کامبیز راننده تاکسی اینترنتی است و با خودروش در تهران مسافرکشی می‌کند . بنابراین مأموران کامبیز را به اداره پلیس احضار و از وی تحقیق کردند .

وی در ادعایی گفت : « من با خودروم مسافرکشی می‌کنم و مدتی قبل هم پسر جوانی را به عنوان مسافر سوار کردم و با هم آشنا شدیم . او شماره تلفن همراه مرا گرفت و قرار شد هر وقت خودرو نیاز داشته باشد با من تماس بگیرد و او را به مقصد برسانم . چند باری با هم در تماس بودیم و او را به مقصد رساندم و روز حادثه هم او با من تماس گرفت و درخواست ماشین کرد تا او را به مکانی برسانم و من هم او را به مقصدش رساندم و دیگر از او خبری ندارم . »

راز قتل

مأموران در بررسی های خود متوجه تناقض گویی های کامبیز شدند اما دلیل و مدرکی برای بازداشت وی پیدا نکردند و به همین دلیل او را آزاد کردند تا اینکه در تحقیقات بعدی فهمیدند وی مدتی است با پرستو نامزد پسر گمشده ارتباط دارد و حتی به خواستگاری او هم رفته است .

به همین دلیل این فرضیه برای مأموران قوت گرفت کامبیز از سرنوشت پسر گمشده با خبر است . با بدست آمدن این اطلاعات کامبیز بازداشت و به اداره پلیس منتقل شد و در نهایت صبح دیروز به قتل وحید اعتراف کرد و گفت جسد مقتول را در بیابان های اطراف شهریار آتش زده است . وی مدعی شد پرستو هم شاهد جنایت بوده است . با اعتراف متهم مأموران پرستو را هم بازداشت کردند . وی نیز در بازجویی‌ها گفت شاهد جنایت بوده است اما از ترس جانش سکوت کرده است . متهمان پس از اعتراف برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند . تلاش برای کشف جسد ادامه دارد.

خواستگار لج باز

متهم وقتی با دلایل و مدراک روبه‌رو شد با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کرد و گفت برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش خواستگار لج باز را به قتل رسانده است .

کامبیز چی شد که پسر جوان را به قتل رساندی ؟

اشتباه بزرگی کردم . می‌خواستم به دختر مورد علاقه‌ام برسم و به همین دلیل خواستگار قبلی اش را به قتل رساندم .

خبر داشتی پرستو خواستگار داشته و به او جواب رد داده است ؟

وقتی با او آشنا شدم خبر نداشتم و وقتی رابطه ما صمیمی شد و قرار شد با هم ازدواج کنیم فهمیدم و واقعیتش پرستو موضوع را به من گفت .

چی شد که از خواستگار قبلی اش با شما صحبت کرد ؟

وقتی به خواستگاری اش رفتم گفت وحید خواستگار قبلی اش دوباره به او پیام می‌دهد و اصرار می‌کند با او ازدواج کنم . وحید لج بازی می‌کند و هر چقدر پرستو به او جواب رد می‌داد او کوتاه نمی‌آمد و به همین دلیل با من درد دل کرد و از خواستگار قبلی اش گفت .

شما چطور با پرستور آشنا شدی ؟

پرستور دانشجو بود و چند ماه قبل از حادثه روزی به عنوان مسافر از نزدیکی دانشگاه او را سوار خودروم کردم . در میانه راه با هم درباره موضوعات اقتصادی و فرهنگی صحبت کردیم و همین موضوع باعث آشنایی ما شد و بعد هم تلفن همراهم را به او دادم و قرار شد هر زمانی نیاز به خودرو داشت با من تماس بگیرد . چندباری او را به مقصدش رساندم و کم کم به هم علاقه پیدا کردیم و من پیشنهاد ازدواج دادم و او هم قبول کرد .

چرا او را به قتل رساندی ؟

من قصد قتل نداشتم و می‌خواستم با او صحبت کنم و به او بگویم دست از سر دختر مورد علاقه‌ام بردارد . به همین دلیل روز حادثه همراه پرستو او را سوار خودروم کردم و به سمت جاده ساوه رفتیم تا با هم جدی صحبت کنیم . در مکان خلوتی خودرو را متوقف کردم و از او خواستم پرستو را فراموش کند اما او قبول نکرد . من عصبانی شدم و دو نفری از خودرو پیاده و با هم درگیر شدیم . در جریان درگیری من با چاقو ضربه‌ای به گردن او زدم و وحید به قتل رسید . سپس جسدش را آتش زدم و به تهران بازگشتیم .

پرستو در لحظه حادثه مانع شما نشد ؟

درهای خودرو را قفل کردم و او را داخل خودرو حبس کردم و بعد هم تهدیدش کردم درباره این حادثه با کسی حرفی نزند .