کد خبر : 41525 تاریخ : ۱۴۰۲/۲/۶ - 08:24
دیدار خواهر و برادر پس از 17 سال «حوادث امروز»: مردی که ۱۷ سال قبل به حالت قهر خانه‌شان را در تهران ترک کرده بود با تلاش پلیس پایتخت هنگام کار در یک رستوران شناسایی و به آغوش خانواده‌اش بازگشت.«حوادث امروز» گزارش می دهد.

«حوادث امروز»: ‌چندی قبل زن جوانی در تهران به اداره پلیس رفت و برای پیدا کردن برادرش که ۱۷ سال قبل به‌طور ناگهانی ناپدید شده بود درخواست کمک کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: «خانه‌مان در یکی از خیابان‌های مرکزی تهران است و از سال‌ها قبل در همان خانه همراه پدر و مادرم زندگی می‌کنم. البته آن سال‌ها برادرم به نام فرهاد هم همراه ما زندگی می‌کرد تا اینکه آن روز تلخ فرا رسید و او برای همیشه ما را ترک کرد و از آن روز به بعد من در آرزوی دیدن برادرم هستم

مشاجره با پدر

وی در حالی که اشک پهنای صورتش را خیس کرده بود، گفت: «زندگی خوبی داشتیم و همه با هم شاد بودیم و با کم و زیاد می‌ساختیم تا اینکه اختلاف پدر و برادرم شروع شد.

برادرم جوان ۲۵ ساله مغروری بود و پدرم نیز دلسوز ما، به همین دلیل تلاش می‌کرد ما را راهنمایی کند تا در آینده زندگی خوبی داشته باشیم و با مشکلات کمتری روبه‌رو شویم. او به روش خودش نصیحت می‌کرد و همین موضوع هم باعث می‌شد گاهی با برادرم مشاجره لفظی کند. فرهاد پسر خوبی بود، اما تاب و تحمل حرف‌ها و نصیحت‌های پدرم را نداشت و هر روز هم که می‌گذشت اختلافات آن‌ها با هم بیشتر می‌شد. ۱۷ سال قبل یک شب برادرم مثل همیشه با پدرم مشاجره لفظی کرد. او همان شب با پدرم قهر کرد و گفت از پیش شما می‌روم تا از دست من راحت شوید. ما فکر کردیم او پدر و مادرم را تهدید می‌کند و می‌خواهد آن‌ها را بترساند، اما صبح وقتی از خواب بیدار شد وسایل ضروری و مدارک هویتی‌اش را داخل ساکی گذاشت و از خانه بیرون رفت. قبل از اینکه از خانه برود از ما خداحافظی کرد و گفت برای همیشه از پیش‌مان می‌رود و دیگر او را نخواهیم دید

قهر عجیب

وی ادامه داد: «ما همه فکر می‌کردیم فرهاد چند روزی به مسافرت برود و دوباره به خانه برگردد، اما یک ماهی گذشت و خبری از او نشد. پدر و مادرم نگرانش شدند و تلاش کردند ردی از او پیدا کنند و دوباره او را به خانه برگردانند. پدرم می‌گفت پیدایش می‌کنم و با او آشتی خواهم کرد، اما هر چقدر دنبالش گشتیم ردی از او پیدا نکردیم. به همه جا از خانه دوستان، بستگان و افرادی که گمان می‌کردیم با آن‌ها در ارتباط است سر زدیم. پس از آن به اداره پلیس رفتیم و شکایت کردیم و حتی به پزشکی قانونی و بیمارستان‌ها هم رفتیم، اما برادرم آب شده و به زمین رفته بود. با رفتن برادرم غم و غصه وارد زندگی ما شد و از آن زمان جای او در خانه ما خالی است. پدر و مادرم هنوز چشم‌انتظار هستند او را ببینند و حتی زمانی که صدای زنگ خانه نواخته می‌شود احتمال می‌دهند برادرم پشت در باشد

کمک‌مان کنید

وی در پایان گفت: «الان ۱۷ سال از آن زمان می‌گذرد و من اطمینان دارم که برادرم زنده است، اما به دلایلی نمی‌خواهد ما را ببیند، به همین دلیل درخواست کمک داریم تا برادرم را پیدا کنید و به خانه برگردانید تا دوباره خوشی و شادی به زندگی ما برگردد

با شکایت زن جوان، پرونده به دستور قاضی غلامحسین صادق‌زاده، بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران برای بررسی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. کارآگاهان پلیس آگاهی در بررسی‌های فنی دریافتند همان ۱۷ سال قبل اعضای خانواده در اداره پلیس اعلام شکایت کرده‌اند، اما مأموران پلیس هیچ ردی از پسر جوان پیدا نکرده‌اند. از سوی دیگر تحقیقات نشان داد پسر گمشده از کشور خارج نشده و حادثه‌ای هم برای او رخ نداده است. بدین ترتیب تحقیقات خود را برای پیدا کردن ردی از او آغاز کردند تا اینکه چند روز قبل متوجه شدند چند سال قبل سیمکارت تلفن همراهی در سامانه مخابرات به نام او ثبت شده است. از سوی دیگر مشخص شد همان سیمکارت الان در اختیار مرد ۴۳‌ساله‌ای فعال است. مأموران صاحب سیمکارت را که کارگر رستورانی در تهران است، شناسایی کردند و فهمیدند وی همان پسر گمشده به نام فرهاد است.

اشک شوق

بنابراین با شناسایی مرد گمشده مأموران وی را به دادسرا دعوت کردند. مرد گمشده وقتی وارد شعبه هفتم دادسرای امور جنایی شد پس از ۱۷ سال با خواهرش روبه‌رو شد و یکدیگر را در آغوش گرفتند. اشک شوق از چشمان برادر و خواهر جاری شده بود و هر دو از بازپرس جنایی و مأموران پلیس تشکر کردند که آن‌ها را پس از سال‌ها دوری به هم رسانده بودند.

تولد دوباره

فرهاد در توضیح ماجرا گفت: «جوان بودم و مغرور، به همین دلیل صحبت‌های پدرم را دوست نداشتم. پدرم همیشه مرا نصیحت می‌کرد و می‌گفت من رو به راه نیستم و سرم به زندگی نیست. شب حادثه از صحبت‌های پدرم به شدت ناراحت شدم و با او قهر کردم و صبح هم از خانه بیرون رفتم و تصمیم گرفتم برای همیشه خانه را ترک کنم. برای ادامه زندگی به شهری دور رفتم و چند سالی در آنجا کارگری کردم و در این مدت هیچ خبری از خانواده‌ام نداشتم تا اینکه دوباره به تهران آمدم و در رستورانی مشغول به کار شدم. دلم برای خانواده‌ام تنگ شده بود، اما می‌خواستم خودم را ثابت کنم، به همین دلیل به خانه‌مان نرفتم. البته هر وقت دلتنگی به سراغم می‌آمد به نزدیکی خانه‌مان می‌رفتم و از دور اعضای خانواده‌ام را می‌دیدم. الان که خواهرم را پس از ۱۷ سال در آغوش گرفتم تازه فهمیدم چه اشتباهی مرتکب شده‌ام که از خانه قهر کردم. خوشحالم از اینکه خواهرم در این مدت به فکرم بوده و تلاش او باعث شده مأموران پلیس مرا پیدا کنند و به آغوش خانواده‌ام بازگردانند

بدین ترتیب با پیدا شدن مرد گمشده، پرونده برای همیشه بسته و بایگانی شد.