کد خبر : 81981 تاریخ : ۱۴۰۲/۴/۱۷ - 11:10
مردی که عاشق دوندگی بود سارق شد «حوادث امروز» جاماندن لوازم سرقتی در خودروی مرد مسافربر سبب شد تا پلیس راننده را به عنوان مظنون بازداشت کند. او در بازداشتگاه با یکی از سارقان حرفه‌ای آشنا شد و به پیشنهاد وی باند سرقت گردنبند را تشکیل داد تا اینکه در آخرین سرقتش هنگام فرار تعادلش را از دست داد و به دام افتاد.«حوادث امروز» گزارش می دهد.

«حوادث امروز» جاماندن لوازم سرقتی در خودروی مرد مسافربر سبب شد تا پلیس راننده را به عنوان مظنون بازداشت کند. او در بازداشتگاه با یکی از سارقان حرفه‌ای آشنا شد و به پیشنهاد وی باند سرقت گردنبند را تشکیل داد تا اینکه در آخرین سرقتش هنگام فرار تعادلش را از دست داد و به دام افتاد.«حوادث امروز» گزارش می‌دهد.

یکی از روز‌های پایانی دی ماه سال گذشته زن جوانی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سارقی به اتهام سرقت گردنبند طلایش شکایت کرد.

وی در توضیح ماجرا گفت: «داخل یکی از خیابان‌های مرکزی تهران در حال قدم زدن بودم. مرد جوانی برای پرسیدن آدرسی مرا صدا زد. او کاغذی در دست داشت و من نزدیک شد و کاغذ را به من نشان داد تا آدرس روی آن را بخوانم و راهنمایی‌اش کنم. در حال خواندن آدرس روی کاغذ بودم که ناگهان در یک چشم به هم زدن گردنبند طلایم را از گردنم قاپید و با سرعت خیلی زیادی فرار کرد. خیابان خلوت بود و داد و فریاد من هم فایده‌ای نداشت و سارق جوان با سرقت گردنبند ۱۰۰ میلیون تومانی‌ام فرار کرد.»
با شکایت زن جوان تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به دستور قاضی محمدولدی بیرانوند، بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی سارق گردنبند وارد عمل شدند.
سرقت‌های سریالی
همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه مأموران پلیس با شکایت‌های مشابهی از سوی چند زن جوان روبه‌رو شدند که به همین شیوه سارق حرفه‌ای گردنبند طلای گرانقیمت آن‌ها را سرقت کرده‌بود.
بررسی‌های تخصصی مأموران پلیس نشان داد اعضای این باند سه سارق حرفه‌ای هستند که در خیابان‌ها و اطراف مراکز خرید و پاساژ‌های لوکس پرسه می‌زنند. آن‌ها طعمه‌های خود را از بین زنانی انتخاب می‌کنند که گردنبند طلای قیمتی به گردن دارند و بعد به بهانه پرسیدن آدرس به آن‌ها نزدیک می‌شوند و در فرصتی مناسب گردنبند طلای آن‌ها را سرقت می‌کنند.
پایان سرقت‌های سریالی
چند روز قبل در حالی که هر روز به سرقت‌های سریالی مردان گردنبند قاپ افزوده می‌شد، به کارآگاهان پلیس آگاهی خبر رسید رهگذرانی در یکی از خیابان‌های شمالی تهران سارق گردنبند‌قاپی را دستگیر کرده‌اند. وقتی مأموران به محل حادثه رسیدند، دریافتند لحظاتی قبل متهم به بهانه پرسیدن آدرسی به زن جوانی در اطراف پاساژی نزدیک می‌شود و پس از قاپیدن گردنبند طلای او پا به فرار می‌گذارد، اما کمی آن طرف‌تر تعادلش را از دست می‌دهد و روی زمین می‌افتد و رهگذران هم او را دستگیر می‌کنند.
پس از انتقال به اداره پلیس مشخص شد متهم همان سردسته باند سارقان گردنبند است که از مدتی قبل او و همدستانش در لیست افراد تحت تعقیب پلیس قرار دارند.
متهم ۴۹ ساله که پیام نام دارد در بازجویی‌ها به سرقت‌های سریالی با همدستی دو نفر از دوستانش به نام‌های ستار و بهراد اعتراف کرد. در ادامه مأموران یکی از همدستان وی را هم بازداشت کردند. متهمان پس از اقرار به جرمشان به دستور بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر و شناسایی مالباختگان احتمالی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند تحقیقات برای دستگیری متهم فراری ادامه دارد.
می‌خواستم قهرمان شوم، سارق شدم
پیام می‌گوید در نوجوانی عاشق ورزش دوو‌میدانی بودم و آرزو داشتم روزی دونده معروفی شوم، اما در زندگی شانس یارم نبود وگرنه الان باید به جای دستبند بر دستانم مدال قهرمانی در گردنم بود. او مقصر بدشانسی‌اش را اعتیاد به مواد مخدر می‌داند، اما اقرار می‌کند که این بدشانسی را خودش با ندانم‌کاری‌هایش رقم زده‌است. می‌گوید علاوه بر اعتیادش یک اتفاق غیر‌منتظره دیگر هم مسیر زندگی‌اش را از راستی و درستی به کجی و گرفتاری تغییر داده‌است.
پیام قبلاً به چه کاری مشغول بودی؟
من آرزو‌های زیادی در زندگی‌ام داشتم. دونده خوبی بودم و آرزو داشتم در آینده قهرمان شوم. زندگی‌ام فراز و نشیب‌های زیادی داشت و من از دوران جوانی وارد کار شدم و راننده انتقال تیم پروازی فرودگاه‌های تهران بودم. زندگی‌ام خوب بود و فکر می‌کردم به زودی به آرزویم برسم، اما در رفت و آمد با دوستان ناباب معتاد به مواد‌مخدر شدم. آن‌ها ابتدا به من پیشنهاد سیگار دادن و همه بدبختی‌های من از همان پوک اول سیگار شروع شد. طولی نکشید که معتاد به شیشه شدم و پس از آن هم از کارم اخراجم کردند.
چه شد که به گردنبند‌قاپی روی آوردی؟
واقعیتش وقتی اخراج شدم، تصمیمی برای کار خلاف نداشتم و با خودروی سواری‌ام مسافرکشی می‌کردم تا اینکه روزی مسافری سوار کردم. آن روز در ترافیک خیابان بودم که خودروی پلیسی به من نزدیک شد و مسافر هم با جا گذاشتن ساکی داخل خودرویم به سرعت با پای پیاده فرار کرد. مأموران مرا با ساکی پر از وسایل سرقتی بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. دو شبانه‌روز بازداشت بودم تا بی‌گناهی‌ام ثابت شد، اما در همین ۴۸ ساعت با مرد خلافکار سابقه‌داری آشنا شدم و او مشاوره سرقت به من داد. وقتی به او گفتم من دونده خوبی هستم، گفت باید برای رسیدن به آرزوهایم ریسک کنم و پیشنهاد داد گردنبند‌قاپی کنم. او گفت می‌توانم پس از گردنبند‌قاپی با سرعت نور فرار کنم و کسی به پایم نرسد. وقتی آزاد شدم، مشاوره او مرا وسوسه کرد و تصمیم به سرقت گرفتم.
چطوری باند سرقت را تشکیل دادی؟
آن‌ها هم خلافکار هستند و وقتی به آن‌ها پیشنهاد دادم، قبول کردند. چون می‌دانستند من دونده خوبی هستم و احتمال به دام افتادنم کم است.
شما که دونده هستی، چه شد که در آخرین سرقت زمین خوردی؟
من معتاد به شیشه‌ام و مثل قبل نمی‌توانم چابک باشم. آن روز علاوه بر مصرف شیشه قرص هم خورده‌بودم و به همین دلیل گیج و منگ بودم و هنگام فرار پایم لغزید و تعادلم را از دست دادم و دستگیر شدم.
طلا‌های سرقتی را چند می‌فروختید؟
معمولاً قیمت آن‌ها بین ۲۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان بود که به دو مالخر می‌فروختیم.