کد خبر : 92518 تاریخ : ۱۴۰۲/۷/۲۲ - 16:48
شکارچی مردان پولدار شکار شد «حوادث امروز» زن جوانی که پس از آشنایی با مردان پولدار آن‌ها را با نوشیدنی مسموم بی‌هوش و اموال آن‌ها را سرقت می‌کرد، هنگام فروش طلا در یکی از شهرستان‌ها بازداشت شد.«حوادث امروز»گزارش میدهد.

«حوادث امروز» زن جوانی که پس از آشنایی با مردان پولدار آن‌ها را با نوشیدنی مسموم بی‌هوش و اموال آن‌ها را سرقت می‌کرد، هنگام فروش طلا در یکی از شهرستان‌ها بازداشت شد.«حوادث امروز»گزارش میدهد.

مردادماه امسال مردی در تهران به اداره پلیس رفت و از زن جوانی به اتهام سرقت میلیاردی از خانه‌اش شکایت کرد.شاکی در توضیح ماجرا گفت: «من مهندسم و در کار صادرات و واردات فعالیت دارم. سه شب قبل از محل کارم در حال بازگشت به خانه‌ام بودم که در میانه راه به صورت اتفاقی نامزد قبلی یکی از دوستانم را به نام پرستو دیدم. پرستو نامزد دوستم شهرام بود، اما مدتی قبل با هم اختلاف پیدا کردند و از هم جدا شدند. او کنار خیابان منتظر تاکسی بود و من هم سوارش کردم و به راه افتادیم. کمی با هم صحبت کردیم و به او گفتم فردا صبح پرواز دارم و قرار است برای انجام کاری به کشور آلمان بروم. پرستو گفت کلید خانه‌ام را گم کرده‌ام و از من خواست شب مهمان من باشد تا صبح کلید‌سازی به خانه‌اش ببرد و در خانه‌اش را باز کند. به حرف‌هایش اعتماد کردم و خبر نداشتم چه نقشه‌ای در سر دارد و او را به خانه‌ام بردم. وقتی به خانه رسیدیم، او به آشپزخانه رفت و چا‌ی درست کرد و با دو فنجان چا‌ی داخل پذیرایی برگشت.»
پرتگاه مرگ
شاکی ادامه داد: «وقتی چا‌ی را خوردم، سرم به شدت درد گرفت و دیگر هیچ چیزی متوجه نشدم تا اینکه روی تخت بیمارستان به هوش آمدم. تازه فهمیدم پرستو مرا با چا‌ی مسموم و بی‌هوش کرده و اعضای خانواده‌ام پس از سه روز وقتی به خانه‌ام می‌آیند و با پیکر نیمه‌جان و بی‌هوش من روبه‌رو می‌شوند، مرا به بیمارستان منتقل می‌کنند. وقتی حالم خوب شد به خانه رفتم و فهمیدم او پس از اینکه مرا بی‌هوش کرده، همه اموال قیمتی‌ام را که بیش از یک میلیارد تومان ارزش داشت، سرقت کرده‌است. او به خاطر سرقت اموالم مرا به پرتگاه مرگ کشاند و اگر خانواده‌ام به کمکم نمی‌آمدند، جانم را از دست داده‌بودم. پس از این فهمیدم پرستو چند روز قبل به همین شیوه نامزدش شهرام را هم بی‌هوش و اموالش را سرقت کرده‌بود، اما شهرام از او شکایتی نکرده‌است.»
طعمه‌های میلیاردیبا شکایت مرد جوان، پرونده به دستور قاضی محمد ولدی بیرانوند بازپرس شعبه هفتم دادسرای ناحیه ۳۴ برای شناسایی متهم در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.مأموران پلیس در نخستین گام از تحقیقات با چند شکایت مرد پولدار روبه‌رو شدند که همگی از سوی زن جوانی مسموم شده‌بودند و پس از بی‌هوشی، اموالشان سرقت شده‌بود. نشانی‌هایی که شاکیان از متهم به پلیس دادند، همگی حکایت از آن داشت متهم همان زن جوان به نام پرستو است که پس از آشنایی با شاکیان آن‌ها را به دام انداخته و اموالشان را به همان شیوه و شگرد قبلی سرقت کرده‌است.یکی از شاکیان گفت: «مدتی قبل در اینستاگرام با زن جوانی به نام پروانه آشنا شدم. او مدعی بود خانواده‌اش خارج از ایران زندگی می‌کنند و قرار است به زودی خودش هم برای زندگی به اروپا برود. ما با هم رابطه دوستانه برقرار کردیم تا اینکه یک شب به خانه‌ام دعوتش کردم و او با نسکافه مسموم مرا بی‌هوش کرد و حدود ۱۰۰ میلیون تومان پول خارجی که داشتم سرقت کرد.»مرد پولداری دیگری در شکایتی گفت که زن جوانی او را داخل خودرویش با آبمیوه مسموم و بی‌هوش و اموالش را سرقت کرده‌است.
زیرکی طلافروش
در حالی که هر روز به تعداد شاکیان افزوده می‌شد و مردان پولدار یکی‌یکی در دام زن جوان گرفتار می‌شدند، صاحب یک طلافروشی در شهرستان قزوین با اداره پلیس تماس گرفت و به آرامی گفت: زن جوانی به مغازه‌اش آمده و می‌خواهد مقداری طلای سرقتی به او بفروشد.با اعلام این خبر، تیمی از مأموران راهی مغازه طلافروشی شدند و زن جوان را همراه مقدار زیادی طلای سرقتی بازداشت کردند.بررسی‌های مأموران نشان داد که زن جوان پرستو نام دارد و به اتهام سرقت‌های سریالی از مردان پولدار در تهران تحت تعقیب پلیس قرار گرفته است. همچنین مشخص شد طلا‌های کشف‌شده هم متعلق به چند مرد پولدار است که در دام این زن گرفتار شده‌بودند.
اعتراف
متهم پس از انتقال به پلیس اگاهی تهران در بازجویی‌ها به سرقت‌های سریالی از چند مرد اعتراف کرد. وی در ادامه به دستور بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.متهم زن ۲۴ ساله سابقه‌داری است که چند باری به اتهام سرقت روانه زندان شده و پس از آزادی و با تغییر شیوه دوباره دست به سرقت‌های سریالی زده‌است. متهم مدعی است خانواده خوب و آبرومندی دارد، اما به خاطر ارتباط دوستانه با پسرجوانی زندگی‌اش سیاه شده‌است.
پرستو چند بار به زندان رفته‌ای؟
قبل از این چهار بار دستگیر شده و به زندان رفته‌ام.
چه شد که با این سن کم این همه سابقه داری؟
من هم زندگی خوبی داشتم و خانواده‌ام آبرومند هستند، اما یک رابطه احساسی زندگی‌ام را برای همیشه سیاه کرد.
چه رابطه‌ای؟
چند سال قبل با پسر جوانی به نام فرزاد آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و من هم فریب او را خوردم. خانواده‌ام ابتدا خبری از ارتباط من نداشتند و وقتی فهمیدند، تلاش کردند رابطه‌ام را با فرزاد قطع کنم، اما احساسات دوران جوانی باعث شد نگرانی‌های پدر و مادرم را متوجه نشوم. فرزاد می‌گفت به زودی به خواستگاری‌ام می‌آید و مرا خوشبخت می‌کند، اما او سارق حرفه‌ای بود و من خبر نداشتم. به خاطر اینکه او را تنها نگذارم، مرا معتاد به مواد‌مخدر کرد و از آن روز به بعد دو نفری برای تأمین هزینه مواد سرقت می‌کردیم تا اینکه چند سال قبل برای اولین‌بار بازداشت شدم.
پس از آزادی چرا دوباره سرقت را شروع کردی؟
وقتی آزاد می‌شدم، دوباره در رفت و آمد با فرزاد اعتیادم را شروع می‌کردم تا اینکه تصمیم گرفتم از او جدا شوم و این بار هم می‌خواستم برای رد مال سرقت کنم و بعد سرقت را کنار بگذارم یک زندگی عادی را شروع کنم.
چرا این شیوه را انتخاب کردی؟
اول اینکه طعمه‌های من همه افراد پولدار بودند و این مبلغی که از آن‌ها سرقت می‌کردم برای آن‌ها پول زیادی نبود. دوم اینکه فکر می‌کردم طعمه‌هایم از ترس آبرویشان شکایت نکنند و راهی هم جز بی‌هوش کردن آن‌ها نداشتم.
فکر نمی‌کردی طعمه‌هایت جانشان را از دست بدهند؟
نه، اما خدا به من رحم کرد وگرنه الان قاتل هم بودم.
فکر می‌کنی این‌بار هم که آزاد شدی دوباره دست به سرقت بزنی؟
نمی‌دانم. من به آخر خط رسیدم و فکر می‌کنم چیزی برای از دست دادن ندارم.
چرا؟
وقتی آزاد شدم، اعتیادم را ترک و شوهر کردم، شوهرم خبر نداشت من سارق سابقه دارم. به خاطر رد مال دست به سرقت زدم، اما الان شوهرم را از دست دادم. فکر کنم این‌بار که آزاد شدم، دور سرقت را خط بکشم، چون واقعاً خسته شده‌ام.
چطور دستگیر شدی؟
من طلا و سکه‌های سرقتی را در شهرستان دیگر می‌فروختم تا ردی از خودم به جا نگذارم. این بار برای فروش به قزوین رفتم، اما صاحب طلافروشی به من مشکوک شد و مخفیانه به پلیس خبر داد.