«حوادث امروز» مردی که همسرش را به دلیل اعتراض به تعارف نزدن مشروب به قتل رساند، حادثه را شرح داد.«حوادث امروز» گزارش میدهد.
چند روز قبل مرد میانسالی در تهران به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی همسرش به نام رؤیا خبر داد.
او در توضیح ماجرا گفت: «همراه همسر و فرزندانم زندگی میکنم. یک روز قبل از خانه بیرون و به محل کارم رفتم. وقتی به خانه برگشتم فرزندانم از مدرسه به خانه آمده بودند، اما خبری از همسرم نبود. بچهها گفتند وقتی از مدرسه برگشتند مادرشان در خانه نبود. فکر کردیم برای خرید به بازار رفته، با تلفن همراهش تماس گرفتیم، اما خاموش بود، به همین دلیل نگرانش شدیم و به دنبالش گشتیم، اما ردی از همسرم پیدا نکردیم.»
جشن تولد
با شکایت مرد میانسال، پرونده به دستور قاضی روحانیزاده، دادیار شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. مأموران پلیس در تحقیقات از فرزندان زن گمشده دریافتند آنها چند روزی بود که از مادرشان بیخبر بودند. از سوی دیگر بررسیها نشان داد زن گمشده از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته و چند شب قبل هم در جشن تولد فرزندشان مقابل میهمانها با هم درگیر شدهاند.
اعتراف به قتل
بررسیهای مأموران حکایت از آن داشت مرد میانسال از سرنوشت همسرش باخبر است، اما قصد دارد با نقشه ساختگی مأموران پلیس را فریب بدهد. بنابراین مرد میانسال بازداشت شد. وی ابتدا مدعی شد همسرش گم شده، اما وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد به قتل همسرش اعتراف کرد. متهم به نام فرزین برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
قتل به خاطر مشروب
متهم مدعی است همسرش را دوست داشته، اما به خاطر اینکه در جشن تولد فرزندش به همسرش برای خوردن مشروب تعارف نکرده با او درگیر شده و او را به قتل رسانده است.
فرزین با همسرت اختلاف داشتی؟
مثل همه زن و شوهرها ما هم با هم اختلاف داشتیم، اما اختلافمان آنقدر زیاد نبود كه تصمیم بگیرم او را به قتل برسانم.
چه شد كه او را به قتل رساندی؟
ما چندین سال است كه همراه فرزندانمان با هم زندگی میكنیم و با خوب و بد هم كنار آمده بودیم، اما درگیری مرگبار ما برمیگردد به میهمانی كه شب قبل از حادثه در خانهمان برگزار كرده بودیم. ما برای یكی از فرزندانمان جشن تولد گرفتیم و آن شب با هم جلوی میهمانها به خاطر مصرف مشروب درگیر شدیم و روز بعد هم همین موضوع باعث درگیری مرگبارمان شد.
همسرت به شما اعتراض كرده بود که چرا مشروب خوردهای؟
واقعیتش درجشن تولد همه مشروب خوردیم و به قول خودمان شنگول شدیم، اما من به همسرم اجازه ندادم مشروب بخورد. او انتظار داشت من او را برای خوردن مشروب دعوت كنم، اما من به او تعارف نكردم، به همین خاطر جلوی میهمانها به من اعتراض كرد كه چرا به او تعارف نكردم و همین موضوع باعث شد روز بعد او را به قتل برسانم.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
صبح روز بعد بچهها به مدرسه رفتند. من و همسرم با هم تنها بودیم. مقداری مشروب مانده بود که از یخچال برداشتم و خوردم. همسرم گفت چطور خودت مشروب مصرف میكنی، اما در جشن تولد به من تعارف نكردی. به او گفتم دوست ندارم زنم مشروب بخورد و با هم درگیر شدیم. حالم خوب نبود كه بند بادكنك جشن تولد را برداشتم و به دور گردنش انداختم و نفهمیدم چطور خفه شد.
بعد چه كار كردی؟
جسد را پتوپیچ و زیر تخت فرزندانم مخفی كردم، وقتی بچهها از مدرسه آمدند، گفتم مادرتان بیرون رفته و به خانه برنگشته است. دو روزی جسد زیر تخت بود و فرزندانم بدون اینكه خبر داشته باشند با جسد مادرشان زندگی كردند. ترسیدم جسد بو بگیرد كه بچهها را به خانه یكی از بستگان بردم و بعد ماشین یكی از دوستانم را امانت گرفتم و جسد را به بیابانهای اطراف شرق تهران بردم و آنجا دفن كردم.
الان چه حسی داری؟
پشیمان هستم، ای كاش اصلاً در جشن تولد مشروب نمیخوردم.