اوایل خردادماه امسال به مأموران پلیس تهران خبر رسید سارق یا سارقانی در مجلس ترحیم مرد پولداری تلفن همراه و کیف پول تعدادی از میهمانها را سرقت کردهاند.
با اعلام این خبر، تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی علیرضا بهشتی، بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند.
یکی از شاکیان گفت: «در مراسم ترحیم یکی از بستگان نزدیکم در بهشت زهرا شرکت کردهبودم. مراسم در آرامگاه خانوادگی برگزار شد و افراد زیادی هم در مراسم حضور داشتند. پس از مراسم سوگواری و پذیرایی یکییکی از صاحب عزا خداحافظی کردیم و راهی خانهمان شدیم. در میانه راه میخواستم با تلفن همراهم با یکی از دوستانم صحبت کنم که متوجه شدم تلفن همراهم داخل کیفدستیام نیست. احتمال دادم در محل برگزاری مراسم جامانده باشد و به همین دلیل به سرعت برگشتم، اما در آنجا تازه متوجه شدم به غیر از من تلفن همراه و کیف پول تعدادی از میهمانهای عزاداری هم سرقت شدهاست.»
شکار طعمهها در گورستان
همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه، مأموران با شکایتهای مشابه دیگری روبهرو شدند. اظهارات مالباختهها که همه زن بودند حکایت از آن داشت سارق یا سارقان هنگام مرثیهخوانی و عزاداری برای مردگان کیف و تلفن همراه زنان را سرقت میکنند و سپس از محل عزاداری خارج میشوند. مأموران در رصد دوربینهای مداربسته متوجه شدند سارقان سه زن جوان هستند که وارد قسمت عزاداری زنان در مراسم ترحیم میشوند و در آن مراسم با گریه و شیون طوری رفتار میکنند که میهمانها فکر میکنند آنها از بستگان فرد فوتشده هستند و به همین سبب به آنها مشکوک نمیشوند و سارقان به راحتی نقشه خود را عملی میکنند.
مچگیری سارق هنگام مرثیهخوانی
در حالی که هر روز به تعداد شاکیان افزوده میشد و مأموران هیچ ردی از شکارچیان گورستان به دست نیاوردهبودند، چند روز قبل زن میانسالی در مراسم عزاداری یکی از بستگانش در قبرستانی متوجه زن جوانی شد که دستش را داخل کیف دختر صاحب عزا بردهبود. در حالی که همه مشغول عزاداری و گریه و شیون بودند، او دید زن جوانی خودش را به دختر جوان مرد فوتشده نزدیک و پس از تمارض به عزاداری او را بغل کرد و همزمان دستش را داخل کیف او برد. زن میانسال با دیدن این صحنه به سرعت خودش را به زن سارق رساند و مچ او را داخل کیف صاحب عزا گرفت. زن سارق وقتی دید دستش رو شده تلاش کرد از دام عزاداران فرار کند، اما موفق نشد و سرانجام در حالی که تعداد زیادی گوشی سرقتی در کیفش پیدا شد، تحویل مأموران پلیس شد. بررسیهای مأموران نشان داد متهم در مجلس ترحیم و عزاداری همراه دو زن دیگر بوده که آنها وقتی متوجه دستگیری او میشوند به سرعت از آنجا فرار میکنند. بدین ترتیب متهم تحت بازجویی فنی قرار گرفت و وی سرانجام به جرم خود با همدستی دو خواهر شوهرش به نامهای آرزو و پرستو اعتراف کرد. در ادامه مأموران دو همدست وی را شناسایی و بازداشت کردند. متهمان صبح دیروز برای بازجویی به دادسرا منتقل شدند و به سرقتهای سریالی در مجلسهای ترحیم در گورستانهای تهران اعتراف کردند. متهمان در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند.
تازه عروس
یکی از متهمان تازه عروس ۲۴ سالهای به نام مهتاب است که مدعی است به زور همراه دو خواهر شوهرش به سرقت میرفته و کیف و تلفن همراه میهمانها و صاحبعزاها را در مجلس ترحیم و هنگام مرثیهخوانی و گریه و زاری سرقت میکردهاست. متهم میگوید هیچ سابقهای ندارد و خانواده پدریاش خیلی آبرومند هستند، اما از بدشانسی عروس خانواده خلافکاری شده که سرقت و کلاهبرداری با خون آنها عجین است.
گفتوگو با متهم
مهتاب چرا گریه میکنی؟
به خاطر بدبختیها و بدشانسیهایم گریه میکنم.
یعنی بدشانسی آوردی که دستگیر شدی؟
نه. بدشانسی آوردم که عروس خانواده خلافکاری شدم.
خانوادهات مجبورت کردند؟
نه خانوادهام مخالف ازدواج من با همسرم کیوان بودند، اما من اصرار کردم.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
موضوع آشنایی ما بر میگردد به حادثهای که در جریان آن سارق موتور سواری کیفدستیام را سرقت کرد. آن روز داخل خیابان مرد موتورسواری به من نزدیک شد و کیفم را سرقت کرد. من شروع به داد و فریاد کردم که پسر جوانی (همسرم) با موتور سارق را تعقیب کرد و او را گرفت. آنها با هم درگیر شدند و پسر جوان سارق را کتک زد و کیفم را از او گرفت و بعد هم سارق فرار کرد. او با فردینبازی مرا فریب داد و من هم عاشق او شدم، اما خبر نداشتم که سارق همدستش بوده و او این نقشه را طراحی کردهبود تا با قهرمانبازی دل مرا به دست بیاورد. من عاشق او شدم و او هم مرا با دو خواهرش آشنا کرد و بعد هم همراه مادر و خواهرش به خواستگاری من آمد. خانوادهام مخالفت کردند، چون پدرش با آنها نیامدهبود و آنها ادعا کردند پدرشان خارج از کشور برای تجارت رفتهاست، اما بعد که با اصرار من خانوادهام موافقت کردند و من همسر کیوان شدم، تازه فهمیدم پدرش در زندان است و همه خانواده خلافکار هستند.
برای چه خلافی به زندان افتاده بود؟
کلاً این خانواده از شوهرم گرفته تا دو خواهرش و پدرش به غیر از مادرش همهشان سابقهدار هستند. آنطور که من متوجه شدم چند سال قبل پدرش شرکت کاغذی و غیرقانونی در زمینه مهاجرت به خارج از کشور، تحصیل و اقامت تأسیس میکند و بعد از بستگان و نزدیکانش و حتی غریبهها میلیاردها تومان کلاهبرداری میکند، اما هنگام فرار به خارج از کشور به دام میافتد.
چرا وقتی فهمیدی خانوادهاش خلافکار هستند، جدا نشدی؟
اول که متوجه نشدم. چون کیوان خودش به زبان انگلیسی مسلط بود و میگفت قصد دارد به زودی همراه من به خارج از کشور برود. دو خواهرش هم خیلی باهوش بودند و بند را به آب نمیدادند. از طرفی هم وقتی فهمیدم در عمل انجام شده قرار گرفتم و از ترس آبروی خانوادهام سکوت کردم. چون قرار بود برای مدتی کوتاه سرقت کنیم و بعد زندگی عادیمان را ادامه دهیم.
چرا؟
کیوان میگفت برای آزادی پدرش باید همراه دو خواهرش به سرقت بروم تا بتوانیم رد مال کنیم و پدرش آخر عمرش از زندان آزاد شود و در خانهاش بمیرد. اول مخالفت کردم، اما آنها مرا تهدید کردند و من هم قبول کردم.
شما که سابقهدار نبودی هنگام سرقت نمیترسیدی؟
آرزو و پرستو مدتی مرا آموزش دادند و اول من فقط نظارهگر بودم، اما کمکم حرفهای شدم به طوری که در بعضی مراسمها من هفت یا هشت کیف و تلفن همراه سرقت میکردم.
درباره نحوه سرقتها توضیح بده؟
ما معمولاً در قبرستانهای اطراف تهران و بهشت زهرا پرسه میزدیم و خانوادههای پولداری را که مشغول مراسم کفن و دفن بودند، شناسایی میکردیم. سپس به عنوان میهمان به قسمت عزاداری زنها میرفتیم و شروع به شیون و گریه میکردیم. ما به خوبی نقش گریه و شیون را اجرا میکردیم به طوری که هیچ کسی به ما مشکوک نمیشد و بعد در فرصت مناسب و شلوغی کیف و تلفن همراه میهمانها یا صاحب عزا را سرقت میکردیم.